معنی اداره بهداشت

حل جدول

فرهنگ عمید

بهداشت

مجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی،
* بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث می‌کند،


اداره

نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است،
(اسم مصدر) گرداندن امور، مدیریت: ادارهٴ زندگی،
* اداره شدن: (مصدر لازم) انجام شدن،
* اداره کردن: (مصدر متعدی) گرداندن امور، مدیریت،

لغت نامه دهخدا

بهداشت

بهداشت. [ب ِ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) نگاه داشتن تندرستی. حفظ صحت. حفظالصحه. (فرهنگ فارسی معین). وسیله های نگاهداری سلامت. این کلمه بجای حفظالصحه پذیرفته شده است. (فرهنگستان).


اداره

اداره. [اِ رَ / رِ] (از ع، اِ) قسمتی از وزارتخانه. هر وزارتخانه به چند اداره و هر اداره به چند دائره منشعب شود. ج، اِدارات.
- اداره ٔمحاسبات. رجوع به محاسبات شود.
- اداره ٔ مدعی العمومی ابتدائی. رجوع به دادسرا شود.
- اداره ٔ مدعی العمومی استیناف.
- اداره ٔممیزی. رجوع به ممیزی شود.

اداره. [اِ رَ / رِ] (اِ) دیوان حکم باشد یعنی بارگاه. شهید گوید: همی فزونی جوید اداره بر افلاک. و به این معنی بمد الف نیز آمده. (از فرهنگی خطی منسوب به اسدی). ولی بی شک این کلمه در شعر شهید اَواره است اصل اَوارِجه ٔ عربی. || دفتر حساب که محاسبات پراکنده بر آن نویسند و ادارچه نیز گفته اند و به این معنی به مد الف نیز آمده:
بس دیر نمانده ست که ملک ملکان را
آرند بدیوان تو اداره و دفتر.
معزی (فرهنگ خطی مذکور).
ولی صحیح کلمه اَواره است. رجوع به آواره شود.

فرهنگ معین

بهداشت

(بِ) (اِمر.) حفظ تندرستی و سلامت.

فارسی به ایتالیایی

بهداشت

profilassi

igiene

sanità

مترادف و متضاد زبان فارسی

بهداشت

حفظالصحه، سلامت، صحت

فارسی به عربی

بهداشت

نظافه


اداره

اداره، عملیه، قیاده، کدمه، مکتب، إدارَه

فرهنگ فارسی هوشیار

بهداشت

حفظ صحت، تندرستی، وسیله های نگهداری سلامت

فرهنگ فارسی آزاد

اداره

اِدارَه، (اَدارَ، یُدِیْرُ) گردانیدن، دَور گردانیدن، اداره کردن،

معادل ابجد

اداره بهداشت

923

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری